جدول جو
جدول جو

معنی عبدالله طلحه - جستجوی لغت در جدول جو

عبدالله طلحه(طَ حَ)
ابن ابی طلحه بن ابی طلحه، ملقب به کبش الکتیبه. صاحب امتاع الاسماع گوید: نامش عبداﷲ بن عبدالعزی بن عثمان بن عبدالداربن قصی است. وی کسی است که در روز بدر حامل یکی از سه رایت سپاه قریش بود و هموست که در جنگ احد حامل لوا بود وبه دست حضرت علی علیه السلام کشته شد. صاحب حبیب السیرگوید: ’در لشکر کفار سه علم بود: طلحه بن ابی طلحه بن ابی طلحه و ابوعزیز بن عمرو و نضربن الحارث که از بنی عبداﷲ بودند، در آن روز (روز بدر) به تحمل رایات نکبت آیات کفار قیام می نمودند...’. و صاحب امتاع الاسماع نیز همین گوید، الا آنکه ابوعزیز را پسر همیر و برادر مصعب بن عمیر نوشته است. صاحب حبیب السیر در واقعۀ احد آرد: ’... ابوسفیان نیز به ترتیب لشکر نکبت اثر پرداخته خالد بن ولید را والی میمنه گردانید وعکرمه بن ابی جهل به فرمودۀ وی صاحب میسره گردید و عبداﷲ بن ابی ربیعه را بر تیراندازان که صد نفر بودند امیر ساخت و لوا را به طلحه بن ابی طلحه داد و به میدان شتافت و مبارز طلبید (یعنی طلحه) . شیر بیشۀ هیجایعنی شاه اولیا اسداﷲ الغالب علی بن ابیطالب، نظم:
چو سیلی که آید ز بالا بزیر
بزد نعره مانند غرنده شیر
و بر سر آن بداختر تاخته به یک ضرب ذوالفقار کار او تمام ساخت و بعد از قتل طلحه بن ابی طلحه رایت قریش را برادرش مصعب برداشت و به زخم پیکان عاصم بن ثابت به قتل رسید، آنگاه برادرش عثمان علم برگرفت، او نیز به تیر عاصم عازم سفر سقر شد و به روایتی عثمان به زخم تیغ حمزه رضی اﷲ عنه مقتول گردید...’. صاحب حبیب السیر به نذر سلافه بنت سعد اشاره کرده است و گفته به روایت اهل سیر در واقعۀ احد قرب سی نفر از مشرکان به قتل رسیدند، از این جمله به روایت محمد بن اسحاق دوازده نفر به ضرب تیغ امیرالمؤمنین حیدر کشته شدند: طلحه بن ابی طلحه، ابوسعید بن طلحه، ابوالحکم بن الاخنس بن شریق السقفی، کلاه بن طلحه، عبداﷲ بن جمیل بن زهره، ولیدبن ابی حذیفه بن المغیره و برادرش، امیه بن ارطاه بن شرحیل، هشام بن امیه، عمرو بن عبداﷲ الجمحی، بشیربن مالک صوأب مولی بنی عبدالدار. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 117، 118، 120، 122 و امتاع الاسماع ص 81، 121، 123، 125، 411 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ عَ دِلْ لاه)
طلحه بن عبداﷲ، محّدث است
لغت نامه دهخدا
(طَ حَ)
ابن مصرف بن عمرو بن کعب، مکنی به ابوعبدالله و بقولی ابومحمد. تابعی و قاری اهل کوفه بود و بر وی قرائت قرآن کردندی. چون روزافزونی قارئین بدید مکروه داشت و بنزد اعمش شد و نزد وی قرائت آغاز کرد، مردمان نیز روی به اعمش نهادند و طلحه رافروگذاردند. طلحه گروهی از صحابه را درک کرد و از انس و عبدالله بن الزبیر استماع حدیث کرد. وی با قراء کوفه در روزگار حج به جماجم بیرون شد و پس از آن بسال 112 هجری قمری درگذشت. (از صفهالصفوه ج 3 ص 53 و 54)
لغت نامه دهخدا